و همین دیروز بود که هنگام خواندن جملات عاشقانه می خندیدم و اما امروز می نویسم :
دوست دارم گریه کنم
خو را به در و دیوار بزنم
فریاد بزنم و بمیرم
گریه به خاطر خوشحالی از احساس بنفشم
به در و دیوار زدن برای رسیدن و لمسیدن احساس پاکت
فریاد زندن برای بیان دوستت دارم
و بمیرم برای تو عشق بنفش من
سیاهی شب در آغوش دریا خفته
باران غوطه در در سکوت مرده
حیوان هراسان احساس را کشته
و هرزگان صورتی می خوردند
می شاشند
می کشند
لبان و جنگل و احساسات گوله برف را
و تنها یک روزنه ماناست که امید زندگی را احیا کرده
روزنه مانا و ماندگار از خود تولید می کند یک نور امید بخش را
یک نور نوید بخش و امیدورانه
یک نور بنفش