چه حس کودکانه ای است برای من
برگشتن به ۱۵ سالگی در ۳۰ سالگی .
حس جالبی ست که دق دقه های ۱۵ سالگی ات را در ۳۰ سالگی تجربه کنی .
همواره و همواره تجربه کنی پانزده سالگی را .
یک آریایی پانزده ساله در سی سالگی .
چه حس غریبی دارد این ای کاش ها ؛و این شرمندگی را هم قلمم حس می کند از ثبت کلمه "ای کاش ".
ای کاش آن طور که می خواستم در پانزده سالگی زندگی می کردم و برایش مبارزه ....
ای کاش پانرده سالگی را در سی سالگی تجربه نمی کردم .
ای کاش آن طوری که می خواستند نمی بودم و آن طور که می خواستم می بودم ...
ای کاش در این سی سالگی مبارزه طلبی که در ۱۵ سالگی می بایست می داشتم ؛داشته باشم ...
ای کاش و ای کاش ای کاش نه سودی دارد و نه نتیجه ای جز افسوس
افسوس عشق و عاشق بودن
افسوس رقص و رقاصی در صحنه تئاتر زندگی
این افسوس و ای کاش و ای جان و داد و هوار
شده سر لوحه ناحوداگاه آریایی
شده سندرم
سندرم لگد زدن و له کردن
لگد زدن و مبارزه ای تنگا تنگ با خود
مبارزه با عشق
مبارزه با رقص
رقص عاشقانه ای که از پانزده سالگی تمسخر شده
رقص عاشقانه ای که همه و همه لگدمالش کردیم
حال این لگدمال شدن
شده سندرم سی سالگی با چاشنی افسوس و ای کاش...
ای کاش آریایی نبود تا سی سالگی باشد...