و خدای مهربان چنان می کند که گربه های ولگرد خیابانها هم حاضر به پیاده روی با تو نخواهند شد...
متعجبم
از شرمندگی رخت خوابی که واژه های عاشقانه را به گوش می سپارد
حیرانم
از گستاخی کسانی که ارزان در رخت خواب عشق مبادل می کنند
شاید باید خوشحال بود که در این دوران گران،هست ارزانی که بتوان مبادله کرد
مشمعزم
از بوسه هایی که به آسانی فراموش می شوند و آغوش هایی که هر روز از نو گرم می شوند
نکبت آن رخت خوابی که این جهنم عاشقانه کثیف را متحمل است
مدت هاست که عشق به کثافت کشیده شده
آرزومندم که به کثافت آلوده نشوم...